ارتباط غیر اجباری ، که در برخی موارد به عنوان ارتباط دلسوزانه شناخته می شود، یک رهیافت است که به منظور ارتباط افراد طراحی شده است تا منجر به یک ارتباط دلسوزانه آنها با خودشان و بقیه افراد شود.

ارتباط غیر اجباری به دلیل توانمند سازی افراد برای آگاهی نسبت به احساسات، نیازها، و تمایلات خودشان و سایر افراد در شرایط معین، می تواند منجر به تغییر تعاملات و ارتباطات شود.

این نوع از ارتباط می تواند منجر به بهبود خود آگاهی و رشد شخصی شود، روابط بین افراد را عمیق تر سازد و به صورت موثری تضاد ها و اختلافات مربوط به تمام سطوح اجتماعی را رفع کند.


افرادی که تلاش می کنند مهارت های ارتباط غیر زبانی را قوی تر کنند، می توانند با حمایت گرفتن از متخصصان سلامت روان به بهبود های مورد نظر دست یابند.

توسعه و تاریخچه ارتباط غیر زبانی

ارتباط غیر زبانی در دهه 1960 و توسط مارشال روزنبرگ توسعه یافت و بر مبنای چندین فرض اساسی می باشد. مورد اول این است که روزنبرگ پیشنهاد داده است که افراد دارای مهربانی درونی هستند.

مدل nvc در نتیجه تلاش های گسترده وی به منظور شناخت عوامل تاثیر گذار بر ماهیت مهربانی ذاتی و درونی و درک وی از اینکه زبان یکی از مهمترین و حیاتی ترین موارد است، شکل گرفت.

بر اساس عقاید روزنبرگ، این ماهیت ما است که به صورت دلسوزانه رفتار می کند، ولی بیشتر ما یاد گرفته ایم که به نحوی صحبت کنیم و اقدام کنیم که به ضرر دیگران باشد. ما یاد گرفته ایم که قضاوت کنیم، عقب بکشیم، دفاع کنیم، و حمله کنیم.

همه این موارد منجر به بیگانه و منحرف شدن ما از دیگران و وضعیت طبیعی دلسوزانه و مهربانانه ما می شود.

Nvc به منظور کمک به ما و برای غلبه بر این گرایشات منفی طراحی شده است، و در نتیجه آن ما می توانیم در یک سطح روابط شخصی عمیق تری با دیگران ارتباط برقرار کنیم.

همچنین روزنبرگ معتقد بود که همه افراد نیازهای مشترک خاصی را به اشتراک می گذارند. در زمانی که این نیاز ها تامین شود، ما عواطف رضایت بخش از قبیل خوشحالی و رضایت را احساس می کنیم؛ در زمانی که این نیاز ها تامین نشوند، ما احساسات منفی از قبیل عصبانیت و عدم رضایت را توسعه می دهیم.

بنابراین، احساسات ما نشان دهنده تامین نیاز های ما می باشند.

مدل روزنبرگ در مورد ارتباط غیر اجباری، تحت تاثیر اصول روان شناسی بشر دوستانه و همچنین اصول غیر اجباری گندیئن قرار گرفت. مولفه های اصلی ncc توسط روزنبرگ و در کتاب مشهور وی به اسم ارتباط غیر اجباری: زبان زندگی بیان شده است.

اهداف ارتباط غیر اجباری

تمرکز ارتباط غیر اجبار بر روی کمک به افراد به منظور تفکّر دوباره و ایجاد مجدد روش هایی می باشد که آنها برای بیان خودشان و گوش دادن به دیگران استفاده می کنند. ما به عنوان یک انسان یاد می گیریم که در وضعیت های خاصی، به صورت اتوماتیک واکنش نشان دهیم.

برای مثال در زمانی که پرسیده می شود "شما چه طور هستید؟" ، واکنش اتوماتیک این است که بگوییم "من خوبم"، هر چند که این جمله بیانگر واقعیت نباشد.

این پاسخ های رفتاری ، عملکردی می باشند که در نگه داشتن زمان و منابع شناختی به ما کمک می کنند و باعث می شوند که ما در موقعیت های اضطراری، واکنش سریع داشته باشیم. با این وجود، این موارد منجر به ممانعت از بیان کردن حقیقت می شوند.

هدف نهایی nvc عبارت از توسعه و پیشرفت یک تغییر رضایت بخش متقابل می باشد، به نحوی که نیاز های مربوط به هر دو طرف از طریق این اقدام دلسوزانه تامین می شود.

اصول مربوط به nvc منجر به تامین اهداف دوگانه ای می شوند. آنها به افراد اجازه می دهند تا نسبت به ادراکات، احساست و خواسته های خودشان در یک زمان خاص آگاه باشند، و همچنین به آنها کمک می کنند که نسبت به نیازها، عواطف و وضعیت های دیگران هم آهنگ تر و دلسوزانه تر باشند.

در نتیجه، افراد این توانایی را پیدا می کنند تا واکنش های رفتاری خود را با واکنش های هوشیارانه و صادقانه عوض کنند و به روش محترمانه تر و دلسوزانه تر، به دیگران واکنش نشان دهند.

فرآیند ارتباط غیر اجباری

فرآیند nvc شامل چهار مولفه کلیدی است:
• مشاهدات
• احساسات
• نیازها
• درخواست ها

در اولین مرحله، افراد آن چیزی را که در یک موقعیت خاص اتفاق می افتد را بدون هیچ نوع قضاوتی مشاهده می کنند. در مرحله بعدی، این افراد بیان می کنند که این مشاهدات چگونه منجر به ایجاد احساس شده است و نیازها، ارزش ها و تمایلات مربوط به احساسات شان را بیان می کنند.

در مرحله آخر، آنها یک درخواست مشخص و خاصی ارائه می کنند که بر مبنای نیاز آنها برای غنی تر کردن زندگی شان می باشد و این موارد را از دیگران (افراد خارج از رابطه) درخواست نمی کنند.

برای مثال، یک همسری که شوهرش در یک محیط اجتماعی بر سر وی فریاد می زند، می تواند چهار مولفه را با بیان این عبارت بگوید که "زمانی که در یک محیط عمومی بر سر من فریاد می زنید (مشاهده)، من احساس حقارت می کنم (احساس کردن) ، چرا که احترام برای من ارزش دارد، به خصوص در جایی که افراد دیگری هم وجود داشته باشند (نیاز).

وقتی که ما در یک جمع عمومی اختلاف داشته باشیم، آیا می توانی صبر کنی تا در یک محیط خصوصی و شخصی در مورد آن بحث کنیم (درخواست)؟"

به دلیل اینکه ارتباط همانند یک خیابان دو طرفه می باشد، این فرآیند تا زمانی که دو طرف مایل به پذیرش چهار بخش اطلاعاتی یکسان از طرف همدیگر باشد، کامل نخواهد شد.

به همین دلیل، آنها باید مشاهدات، احساسات و نیازهای دیگران را بدون ارزیابی تشخیص بدهند و باید پذیرای درخواست ها و نیازهای آنها باشند.

هیچ لزومی وجود ندارد که چهار مولفه مربوط به ارتباط غیر اجباری در همه موارد به یک ترتیب مشابهی بیان شوند.

این فرآیند اجازه می دهد تا فرد یک سری خلاقیت را از خودش نشان بدهد و به همین دلیل، تبادل زبانی به صورت مکانیکی و یا فرمولی بیان نشده است.

تکنیک ها و تمرینات ارتباط غیر اجباری

هیچ مجموعه منحصر به فرد از ابزارهای در دسترس برای آموزش ارتباط غیر اجباری وجود ندارد. با این وجود، برخی از تکنیک ها و تمرینات رایجی در این زمینه وجود دارند.

برای مثال:

• در اولین مرحله آموزش، یک لیست از تفکرات، ایده ها و احساسات می تواند توسط شرکت کنندگان بیان شود تا آنها قادر به یادگیری و تشخیص روابط فی مابین خودشان باشند و واکنش دقیق تری داشته باشند.

• ممکن است از شرکت کنندگان درخواست شود تا یک موقعیت خاصی را بخوانند، بازگو کنند و یا نقش آن را بازی کنند، بعد از این مرحله این افراد نیاز های تامین نشده تمامی افراد موجود در این موقعیت را بررسی و شناسایی می کنند.

• تمرینات زبان – شکل دهی مجدد می تواند برای تقویت اظهارات صمیمانه تر از احساسات و نیازها فرد مورد استفاده قرار گیرد. در بین سایر موارد، مشارکت کنندگان می توانند آموزش ببینند تا:

 قضاوت های کلی داشته باشند، برای مثال "شما همواره ..." یا "شما هرگز..." و آنهارا جایگزین مشاهات خاص و متمرکز کنند.

 به جای اینکه به خاطر احساساتشان دیگران را سرزنش کنند (برای مثال بگویند "شما باعث شدید که من احساس کنم که ...") احساسات خودشان را مربوط به خودشان بدانند (برای مثال "من احساس می کنم که ... ")

 بر آن چیزی که هستیم کمتر تمرکز کنیم (برای مثال عناوین و تشخیصاتی از قبیل "آشیانه" و "غیر نرمال") و بیشتر بر این که چه طور هستیم تمرکز کنیم.

 از لحن صبحت های اجباری، از قبیل "باید" ، "بایست" و "مجبور هستید" استفاده نکنیم.

ارتباط غیر اجباری در چه مجموعه هایی مورد استفاده قرار می گیرد؟

یک درمانگر متخصص در ارتباط غیر اجباری می تواند تقریبا به تمامی افراد کمک کند تا یک ارتباط بهتری را برقرار سازند.

اعمال اصول مربوط به ارتباط غیر اجباری در خانواده ها می تواند رابطه کودک – سرپرست بهتر منتهی شود و در مدرسه می تواند روش های اجباری و تنبیهی دستور العملی را کاهش دهد.

همچنین این روش می تواند در زوج درمانی بکار گرفته شود و رضایت از رابطه صمیمی را بالا ببرد، به نحوی که زوجین احساس احترام کافی داشته باشند و نیاز های آنها تامین شود.

همچنین متخصصان سلامت روان و پزشکان بالینی از اصول مربوط به ارتباط غیر اجباری، به منظور بهبود رابطه مابین خودشان و افراد تحت درمان، استفاده می کنند.

آنها به جای تمرکز بر عناوین نشان دار و تشخیص عمومی، یاد می گیرند تا افراد را به صورت انفرادی درمان کنند و با یک وضعیت دلسوزانه بهتری واکنش نشان دهند.

این رهیافت ارتباطی به دلیل تاکید خاص بر غیر اجباری بودن، در مورد زندانیان حاضر در زندان و آزاد شده مشروط موثر بوده است.

Nvc می تواند برای کمک به افراد و به منظور افزایش حس همدردی بیشتر بکار گرفته شود و منجر به ایجاد زمینه مربوط به روابط حمایت کننده تر شود.

همچنین ارتباط غیر اجباری در مذاکرات تجاری و در خاتمه دادن به اختلافات موجود در سطوح اجتماعی مختلف به کار گرفته می شود.

محدودیت های مربوط به ارتباط غیر اجباری

هر چند که اصول ارتباط غیر اجباری در نظریه بیان شده ساده می باشد، ولی به دلیل نیاز به زمان زیاد و تلاش های مورد نیاز برای یادگیری و استفاده از چهار مولفه کلیدی مورد انتقاد قرار گرفته است.

این مشکل به دلیل این واقعیت است که برای رفع یک تضاد و یا اختلاف خاص، ممکن است به چندین مرحله از ارتباط غیر اجباری نیاز وجود داشته باشد.


همچنین در ارتباط غیر اجباری نیاز است تا ما احساسات خودمان را به صورت مشخص و صادقانه بیان کنیم. با این وجود، ما به عنوان یک انسان، در بعضی مواقع یک شناخت مشخص و صحیحی از احساسات پیچیده خودمان نداریم.

علاوه بر آن، یک مشاهده مشخص می تواند منجر به تحریک عواطف متضاد چند گانه ای در ما شود و بیان کردن احساسات و نیاز هایمان در همان لحظه را با مشکل مواجه سازد.


در آخر باید ذکر شود که موفقیت nvc بستگی به توانایی فرد برای نشان داد همدردی دارد. با این وجود، ممکن است که این ظرفیت در برخی از افراد محدود باشد.

برخی از این افراد می توانند شامل افراد نارسیسیستیک (توهم مربوط به اهمیت زیاد قائل شدن به خود) و یا افراد دارای سایر مشکلات سلامت روانی باشند که وضعیت آنها می تواند بر حس همدردی تاثیر گذار باشد.

ترجمه و گردآوری : دکتر یاسر دادخواه